مهروزمهروز، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

مهروز بانو

تولد تولد آخ جووووووووووووووووون

1391/11/13 20:06
1,802 بازدید
اشتراک گذاری

روز تولد خاله مهروزییییی رسید. مهروز خانمی بعد از حموم و استراحت یواش یواش اماده شدن برای مراسم تولدشون.....

کم قیافه بگیر بانو خانممممممممم

 زندایی حمیده دستت درد نکنه خیلی خیلی خیلی زحمت کشیدی.

انشاالله تولد نی نی خودتون....

مهروز طلا یواش یواش یواشششششششششششششش ......

کفشدوزک میشوددددددددد    

  

کفشدوزک کوچولوی ما در نمایی دیگر

آبجی الهام دستت درد نکنه خیلی لباس قشنگیه!

این هم کیک تولد

مهروز خانمی اول مراسم خیلی سرحال نبودن و حسابی خوابشون گرفت طوری که بابا بهروز چند مشتی آب خنک نثار صورت ماهشون کردن به هر دردسری بود عکسها رو گرفتیم این دو تا عکس هم زمانی هستش که مهروز بانویی حسابی سرحال شدن

 

 اینم کوچولوترین مهمون تولدت آقا دانیال تو بغل دایی مجیدش.....

فضضضضضولیییییییییییییییییییی(آخ آخ آخ آخ..........)

و حالا بحث شیرین و جذاب کادوهایییییییی تولللللد

مامان معصومه و بابابهروز یه اسکوتر براتون خریدن.  

مامان بزرگ عبدلی زحمت کشیدن یه سارافون خوشگل و مامانی براتون خریدن، مامان بزرگ نادری (عزیزجون) هم یه دوچرخه خوشگل

قیافه شما دیدنی بود وقتی که کادوها تو گرفتین شیطون خانم

 

 

و در آخر قابل توجه همه مامان های عزیز و گرامی عاقبت تصمیم عشقولانه شما برای گرفتن تولد خوشمل برای نی نی تون میشه اینننننننننننننننننننن

 

 هر چند من پیشنهاد میکنم حتما این کار رو برای نی نی های خوشملتون بکنید ارزشش رو داره برای چند ساعتی کوچولو هاتون دور هم جمع باشن و خوشحالللللل.niniweblog.com

بااجازه زندایی حمیده

مهروزم تولدت مبارک اینکه تو کارتت نوشتم چه روز قشنگی بود روز شکفتنت یه جمله نبود یه واقعیت بود واقعیتی که باورش خیلی مشکل بود مخصوصا برای من که چندسالی انتظارتو کشیدم و چه شیرین آمدی ای هدیه الهی و ای سوغات کربلا... آره تولدت تکرار اون روز قشنگه برای من و همه و تلنگری برای من که هیچوقت این موهبت الهی رو که به واسطه لطف امام حسین و حضرت ابوالفضل شامل حالم شده را از یاد نبرم و همیشه شاکر خدا باشم.خدایا شکرت.....برای تدارک این تولد خیلی ها زحمت کشیدند و کمکمون کردند هرکس به نوعی که جا داره از تک تکشون تشکر کنیم.

مامان معصومه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

یاسمن
17 آبان 91 14:56
وای کاش ما هم دعوت بودیم
مامان حانیه
17 آبان 91 15:50
به به مبارک باشه ان شاالله تولد صد سالگیش راستی کادوی دایی محمود وزن دایی حمیده چی بود


سلام مرسی خانمی
هدیه ناقابل ماهم با داداش حشمت یه عکس خوشمل از مامان معصومه و مهروزی رو زدیم رو شاسی
سحر مامان آمیتیس
21 آبان 91 8:17
سلام عزیزم مبارک باشه تولدت خاله چهقدر ناناز شدی دست مامان معصومه با سلیقه درد نکنه


مرسی خانمی از اینکه بهمون سرزدید
عمه جون
21 آبان 91 9:23
به به دست شما درد نکنه خانم دایی جون


به به مرسی عمه خانمی خوبیدددد مرسی که سرزدید
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهروز بانو می باشد