مهروزمهروز، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه سن داره

مهروز بانو

قوانین طلایی موفقیت

سلام به دوستان عزیز.این مطالب رو یه جا خوندم  گفتم بد نیست تو وب دخترم بذارم تا انشاالله در آینده بتونه در جهت موفقیت بیشتر ازشون استفاده کنه. قوانین طلایی موفقیت بسیاری این راه را پیموده اند شما  هم بپیمایید ضرر نمی کنید. قانون١ "بیائید ذهنمان را پر از فکر آرامش، شجاعت، سلامتی و امید کنیم زیرا زندگی ما همان چیزی است که ذهنمان می سازد". ﺁﺭﺍﻣﺶ، ﻣﺤﺼﻮﻝِ ﺗﻔﮑﺮ درست است.  برای دوستي پیامکی فرستادم !!!!!!!!‌‌‌دومی و سومی و.... جوابي نداد،ازش خیلی رنجیده خاطر شدم ؛ با خودم گفتم : چنین آدمی ارزش رفاقت نداره و بگذار حالا که بدون من راحت تره پس راحت باشه ... ========= هفت...
27 اسفند 1391

جمعه آخر سال

چه میهمانان بی دردسری هستند رفتگان، نه به دستی ظرفی را آلوده می کنند و نه به حرفی دلی آزرده، تنها به فاتحه ای قانعند شب جمعه آخر سال است، یادی از عزیزان درگذشته کنیم، باشد که دیگران نیز ما را از یاد نبرند.   یاد کنیم : سیمین سلطانی،(حاج علیرضا.داود.قاسم.شمس الله و ابوالقاسم)نادری،آقا سيد مهدی هاشمی.صغری اسکندری و ناصر و سينا ندري و زينب قنبري،قدرت الله بابايي و خانم سلطان اصغري و کلیه اسیران خاک را.......   روحشان شــــــــــــاد و قریــــــــــــــــــن رحمت الهی باد. ان شا اله ...
25 اسفند 1391

تقدیم به بابابهروز

این پست فقط و فقط مخصوص بابا بهروزی هستش    بابابهروز یه دنیااااااااااااااااااااااااااااااااااا ممنون   بالاخره نمره آمار آمد و موفق شدم پاسش کنم. میخواستم همین جا از کلیه زحماتتون تشکر کنم. امیدوارم قدر دان زحمات و محبتتون باشم.   یک یاس سفید                        در رنگ امید                                     &nb...
21 بهمن 1391

تولد کفشدوزکی

و سورپرایزی که قولشو داده بودم تولد مهروز بانو با یه روز تاخیر پنج شنبه شب برگزار شد مهروز بانو کفشدوزک می شوددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد و اما عکسها و جریانات کامل تولد مهروز بانو طبق معمول دست مامان معصومه هستش که البته قول داده زود به دستم برسونه . مامان معصومه زود برسونننن عکسها رو لفففففففففففطااااا    ...
13 بهمن 1391

تولد تولد آخ جووووووووووووووووون

روز تولد خاله مهروزییییی رسید. مهروز خانمی بعد از حموم و استراحت یواش یواش اماده شدن برای مراسم تولدشون..... کم قیافه بگیر بانو خانممممممممم  زندایی حمیده دستت درد نکنه خیلی خیلی خیلی زحمت کشیدی. انشاالله تولد نی نی خودتون.... مهروز طلا یواش یواش یواشششششششششششششش ...... کفشدوزک میشوددددددددد         کفشدوزک کوچولوی ما در نمایی دیگر آبجی الهام دستت درد نکنه خیلی لباس قشنگیه! این هم کیک تولد مهروز خانمی اول مراسم خیلی سرحال نبودن و حسابی خوابشون گرفت طوری که بابا بهروز چند مشتی آب خنک نثار صورت ماهشون کردن به هر دردسری بود عکسها رو...
13 بهمن 1391

آتليه رفتن مهروز بانو با صدرا جوني

در حاشيه عروسي فاطمه جوني و آقا رضا مهروز بانوي ما که مامان معصومه يه لباس عروس خيلي خوشگل و ماماني داده بود دختر عمو الهام براش دوخته بود با صدرا جوني که تيپ دامادي خوشگل زده بود رفتن آتليه اين دو تا وروجک نهايت شيطنت رو تو آتليه انجام دادن که البته چند تا عکس هم در خلالش خانم دايي آذر ازشون گرفته.   اينجا ببين چقدر فضول تشريف داريد  (لطفا به دوربين نگاه کنييييييييييييييييييييييييد) اينجا لطفتون شامل حالمون شده و يکمي دوربين رو هم تحويل گرفتيد       ...
13 بهمن 1391

دیزاین تولد مهروز طلا

و بالاخره روز تولد کفشدوزکی مهروز بانوی ما رسیدددددددددد اول از همه یک پلان کلی از تزئینات روز تولد(مامان معصومه طراحیتون عالی بوددد خسته نباشید) از اینجا به بعد هرچی میبینید زحمتهای خاله سحره که یه دنیا ممنونشم.   ژله کفشدوزکییییییی خاله سحر چه کردی!!!      خاله مهروزی  تلاشهای بی وقفه خاله سحر رو فراموش نکنی. خاله سحر جونی دستت درد نکنه ان شااله عروسیت مهروز بانویی کلی نانا میکنه. ...
13 بهمن 1391

امتحاناتتتت

سلام مهروز جونییییی   ناز بانو خانم امتحانات این ترم فوق العاده سنگین و سخت بود طوری که خیلی وقته نتونستم برات پست جدید بگذارم... به محض اینکه امتحاناتم تموم بشه و نمرات بیاد بهت قول میدم در اولین فرصت وبلاگت رو آپ کنم... فدای شیرین کاریهات ناز بانوی مامااااااااااااااااااااااانی دوستتت دارم یه دنیا  ...
11 بهمن 1391

السلام علیک یا ابا عبدالله

حسین جان این چه حزنی است نهفته در نام تو که بی اختیار دلها رو می شکند و اشک را در پشت پلک ها بی قرار می کند؟ آدم(ع)که برای پذیرش توبه خویش خدا را به اسماء حسنای او سوگند می داد وقتی به نام تو رسید"یا قدیم الاحسان بحق الحسین" بی اختیار دلش شکست و برای اول بار حضور اشک را در چشم ها تجربه کرد از جبرییل پرسید که چه سری است در این نام که فرق دل را می شکافد و آسمان چشم را بارانی می کند؟ آنگاه که جبرییل مصیبت عاشورای تو را بیان کرد آدم سیر گریست و تازه پی به راز «انی اعلم ما لا تعلمون» خدا وند برد. آری این گریه دست ما نیست.اختیار اشک در این مصیبت با ما نیست.دل ما از سنگ هم که باشد در مصیبت تو،نه می شکند...
11 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهروز بانو می باشد